Sunday, December 10, 2006

یه جایی هستم توی زندگیم که اصلا جای بد ی نیست ،اگه از دید تو نگاه کنن ، اما ندا وقتی می شینه و می خواد که به شرایط مشابه فکر کنه ، می بینه نداره همچین شرایطی رو و این یه روزگاره جدیده که مال من نیست که من توش نقشی ندارم که حرف مفت می زنم ، زندگی منه مگه میشه نقشی نداشته باشم . خودم خواستم خودم درست تصمیم نگرفتم یا بهنره بگم به موقع تصمیم نگرفتم.میخوام برم اما این بار خودم .به خاطر خودم م.فقط به خاطر خودم .نه به خاطر دیوونه شدن یه نفر دیگه. اگه اون اینقدر از من انتظار شعور داره که بفهمم به خاطر اون و خواسته هاش باید بمونم .منم ازش انتظار دارم بفهمه من به خاطر خواسته هام باید برم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home