در سوگ تو گريستم
در خود فرو ريختم
پيشاني بر زمين گذاشتم و اشكهايم را به خاكي كه تو بر آن گام مي نهي هديه كردم
از براي من نبودنت ، دردي نيست
مرگ آنچه در وجودت دوست ميداشتم
قلبم را تهي
چشمانم را نگاه
نايم را نوايي بر زار
و دستانم را مشت
مي كند
مشت بر خاك
خاكي كه سرخ است
0 Comments:
Post a Comment
<< Home